امروز سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲

خازنها کف زنان و مهندس رقص کنان! (طنز)

یکی از دوستان نقل می کرد که پسر یکی از آشنایانش که در حال آماده شدن برای کنکور است، سوالی در مورد ترکیب چند خازن سری و موازی را به او نشان داده و پرسیده که آیا خازن معادل محاسبه شده اش درست است یا نه؟

دوست بنده هم پس از بررسی راه حلی که اشتباه بوده، از او پرسیده که چطور این خازنها را با هم ترکیب کرده است؟ خلاصه آن که در طی توضیح پسرک، اصطلاحات عجیب و غریبی شنیده مثل اینکه “این دو تا خازن دست در دست همند” و “این خازن یک دستش در دست یک خازن و دست دیگرش در دست خازن فلان” و ….. ایضا سایر عبارات مشابه  سخیفه ای که باعث شده استغفار کنان سر به بیابان نهد!

از دوستم سوال کردم : از کجا چنین راه حلی را یاد گرفته؟ که فرمودند آقای مهندس فلان در برنامه کنکور آسان است که از شبکه دو پخش می شود!

پس از حکایت این دوستمان، خیلی کنجکاو شدم که یکبار هم شده این برنامه را ببینم. نهایتا، پس از کلی هماهنگی و انتظار، بالاخره موفق شدم ….

چشمتان روز بد نبیند … آقای مهندس که مدرس دروس فیزیک و حساب و دیفرانسیل و مثلثات و… کنکور بود، با صدای بلند و حرکات موزون وارد صحنه شد و پس از ارائه سوالی در زمینه محاسبه دمای تعادل آب و یخ، توضیحاتی ارائه داد که انگار با یک خنگ تمام عیار مواجه است. سپس به معرفی روشی پرداخت که خودش ابداع کرده بود و دیگران این راه حل را از او دزدیده اند و جایزه نوبل و … بگذریم …

خلاصه کلام آن که  با روش ابداعی خودش که “میز پولی” نام داشت! شروع به حل مساله کرد ….

“بچه ها، هر ماده یک نفر است که دمایش مقدار پولش است. همه آبها!  پولهایشان را روی میز می گذارند ولی یخها پولی که نمی گذارند هیچ! کلاهبردار هم هستند و پول آبها را هم بر می دارند و فرار می کنند! (در همین اثنا دهان بنده هم نیم متر باز شده) . خلاصه چشمتان روز بد نبیند…. مساله به همان  راحتی پول خرج کردن ماده ها حل شد!

سپس آقای مهندس نگاهی ظفرمندانه به دوربین کرد و آواز کنان و نیمچه رقص کنان به سمت دوربین حرکت کرد!

بچه ها (با لحنی که کاسبهای امامزاده داوود بچه ها را خر می کنند)، لوحهای فشرده را که کامل است و  هزاران تست را به روشهای بهتر و کاملتر توضیح می دهد و یکسری نکات سری و سوالات سالهای بعد کنکور دارد که عمراً اینجا بهتان بگویم، بخرید تا سه رقمی (۱۰۰%) تست بزنید و  بدو آتیش زدم به مالم… بدو حراجش کردم و ….

بعد نگاهی معنی دار به دوربین کرد و به قول خنده بازاریها،  تلفن : دو تا شیش

حالم از هر چی مهندسه بهم خورد …. (ناراحت نشوید خودم را عرض کردم)

در زمان ما به این نوع آموزش میگفتند : آموزش طوطی واری … یعنی عدم توجه به مفاهیم …

در حال حاضر فقط می خواهم به والتر لوین پیغام بدهم که فکر کردی کی هستی که درخواست کانکت شدن بنده را در لینکدین reject می کنی؟ ما خودمان هزارتا بهتر از تو را داریم که باید جلویشان لنگ بیندازی… تو اگر سر کلاس درست تاب بازی و بادکنک بازی میکنی، ما اینجا اعجوبه ای داریم که یخ را با کلاهبردار و آب را با قمار باز آنالوژی می کند و پس از دعوت شما به یک عیاشی مجازی بلادرنگ (on-line) که فاقد معصیت است، نهایتا شما را بر سر جنازه مساله حاضر می کند؛ بدون آنکه به سلولهای خاکستری کمترین فشاری وارد شود. تازه خازنها و سلفها و آبها و یخها و کسینوسها و سینوسها و انتگرالها و … آنقدر برایش کف می زنند که پای کوبان و دف زنان، ناخواسته سوی دوربین روانه می شود …

البته در این بین از نقش صدا و سیما هم نباید غافل شد که همه این هنرهای دو صد گانه به مدد چوب حراج آن بر نانو حیثیتش حاصل می شود…. آب دریا (بخوانید دانشگاه) را گر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی (بخوانید میز پولی) باید چشید! 

نوشته‌های مرتبط