یکی از سوالهای مزمن دیگری که چند وقت پیش پاسخ آن را یافتم این بود : چه ویژگی خاصی در کشور شیلی یا صنعت برق آن وجود دارد که باعث شده اولین خصوصی سازی صنعت برق جهان در این کشور اتفاق بیافتد. پاسخ این سوال در چندین حادثه تاریخی – اقتصادی که مقارن با هم رخ داده بودند نهفته بود!
صنعت برق شیلی در سال ۱۹۸۸ خصوصی شد – ویکی پدیا وضع قانونی در سال ۱۹۸۲ را آغاز خصوصی سازی صنعت برق شیلی تعیین نموده است-. تا آن زمان، صنعت برق شیلی کاملا به صنعت برق آرژانتین که دوران طلایی اقتصاد آن به سر آمده بود، وابسته بود. در این برهه زمانی، عمده نیروگاه های شیلی آبی بود و در فصول خشکسالی کاملا به برق تولیدی نیروگاه های گازی آرژانتین وابسته می شد. با این حال، وقوع بحران گاز در آرژانتین سبب شد که صادرات برق به شیلی متوقف شده و صنعت برق این کشور کاملا تخریب و ورشکسته شود.
همزمان با این سالها، رکود افتصاد کشورهای آسیای جنوبشرقی را فرا گرفت و چهار ببر آسیایی شامل کشورهای کره جنوبی، هنگ کنگ، سنگاپور و تایوان دچار رکود اقتصادی شدیدی شدند. به همین دلیل، صاحبان سرمایه که بیشتر ساکن آمریکای شمالی بودند، به جستجوی شرایط بهتری برآمدند! بدین ترتیب توجه آنها به اقتصاد بکر و آماده سرمایه گذاری شیلی جلب شد. یکی از بخشهایی که بسیار مورد توجه قرار گرفت، صنعت برق این کشور بود که در آن زمان کاملا دولتی ، ورشکسته و آماده دگردیسی بود. بدین شکل، خصوصی سازی و فروش سهام دولتی در صنعت برق شیلی مسیری کاملا هموار و آسان یافت!
در طی ده سال، چندین پروژه برق آبی بزرگ در کشور شیلی احداث شد و بیشتر نیروگاههای برق آرژانتین که در سرازیری سقوط اقتصادی گرفتار آمده بودند، توسط شرکتهای شیلیایی خریداری شد. حالا شرایط برعکس شده بود. اینبار آرژانتین باید برق را در درون مرزهای خود از شرکتهای شیلیایی خریداری می کرد. در طی کمتر از یک دهه، تلفات انرژی سیستمهای انتقال و توزیع شیلی از سیزده و نیم درصد به پنج درصد رسید! همزمان، سونامی کاهش تلفات از شیلی به آرژانتین هم سرایت کرد و تلفات آن را در طی ۵ سال به نصف تقلیل داد!
حالا شرکتهای بزرگ تولید و انتقال شیلی، آمریکای جنوبی را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده بودند. برای مثال، شرکت تولید و انتقال برق Endesa ، علاوه بر آنکه برق تعداد زیادی از شهرهای بزرگ شیلی، آرژانتین، کلمبیا و پرو را تامین می کرد، سهام خود را در بازار بورس نیویورک ارائه نموده بود و سود خالص خود را با تکیه بر حدود ۱۰۰۰ نفر پرسنل ، به بیش از ۲۵ میلیارد دلار در سال افزایش داده بود!
این تحول اقتصادی و تغییرات شگرف در بهبود سریع بازدهی صنعت برق به یک تغییر نگرش و سونامی تجدید ساختار در صنعت برق جهان منجر شد. اقتصاد دانان در سراسر جهان دولتها را تحت فشار قرار دادند تا موتور محرک صنعت برق و قوانین حاکم بر آن را تغییر دهند. شعار آنها این بود: مردم نباید هزینه ناکارآمدی صنعت برق و مدیران آن را بپردازند. بدین ترتیب قوانین کیرشهف به تدریج جای خود را به قوانین اقتصادی داد. حالا هر جا قوانین کیرشهف مطابق میل قوانین اقتصادی رفتار نمی کرد، جریان توان بلافاصله متوقف می شد! این مفهوم به زیبایی و در قالب معادلات ریاضی و ناتساویهای حاکم بر پخش بار بهینه -Optimal Power Flow- تبیین شد. فرآیندی که اقتصاددانانی که لیسانس خود را در رشته ریاضی گرفته بودند، در آن متخصص بودند.