یکی از آرزوهای دانشجویان، بخصوص در رشته های ناملموسی چون مهندسی برق، آن است که در درک یک مفهوم یا پدیده به شهود برسند و همانند استاد مربوطه در آن درس متبحر شوند. با این حال یکی از وظایف هر استادی آن است که در ابتدای تدریسش این موضوع را روشن کند که دانش یک موضوع نسبی است و هیچ استادی وجود ندارد که در موضوع تدریسش به شهود رسیده باشد.
کم نیستند اساتید بزرگ و صاحب نظری که شالوده ذهنیشان با سوال ساده یک دانشجوی کم تجربه برهم ریخته است. پروفسور لوین خاطره ای را نقل می کند که مربوط به ارائه یکی از سمینارهایش در هنگام جوانی و در حضور اساتید فیزیک و مهندسی برق چند دانشگاه معتبر بوده است.
هر چند خود شرح آزمایش هم بسیار جالب است (و بعدا در موضوعی جداگانه بدان پرداخته خواهد شد)، اما نتیجه آنکه وی در طی آزمایش خود نشان می دهد قانون KVL در مداراتی که منبع EMF، حاصل از شار مفناطیسی متغیر است صادق نیست! بعبارت دیگر میدان الکتریکی در حضور میدان مغناطیسی متغیر ناپایستار ( Non conservative ) بوده و مقدار ولتاژ بین هر دو نقطه از مدار به مسیر وابسته می شود. بطور خلاصه نشان می دهد که وقتی ولتاژ یک مقاومت توسط دو اسیلوسکوپ یکسان ولی در دو سمت مختلف مقاومت اندازه گیری می شود نتایج یکی نیست و اختلاف بسیار زیادی دارد!
در نهایت به این موضوع اشاره می کند که هر چند اساتید مذکور در آن زمان وی را به فریب و نیرنگ محکوم ساختند، ولی نهایتا نتایج این آزمایش چند سال بعد مورد تصدیق جامعه مهندسان برق و الکترونیک قرار گرفت…
نتیجه ای که می خواهم بگیرم آن است که دلیلی ندارد که حتی یک تئوری جا افتاده همچون تئوری KVL که بنیان درس مدارهای الکتریکی هم هست در شرایط مختلف صادق باشد. به قول پاسکال، این دنیا آنقدر گسترده و پیچیده است که انتطار توصیف آن در قالب چند تئوری ساده امری مضحک و ساده اندیشانه خواهد بود.
خلاصه آنکه، بسیاری از پدیده های علمی بر اساس هیج تئوری قابل توجیه نیستند. فقط باید آنها را نگریست و تجربه کرد.