امروز سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

مسیری بسوی انهدام

بعضی وقتها که به راز خلقت انسان فکر می کنم دچار تردید می شوم.

از یک طرف با دیدن انسانهای کم نام و نشان و کم توقعی که زندگیشان را در راه شرافت و عظمت وقف کرده اند به خدا حق می دهم که چرا از آفرینش انسان صرفنظر نکرد. انسانهای شجاعی که در راه آزادگی حتی از قربانی کردن جان خود نیز ترسی ندارند. انسانهایی مثل مادر ترزا که خود را وقف بشریت کرده اند و آنقدر فروتن اند که از فکر منت گذاشتن بر سر کسی هم تنشان می لرزد…

از طرف دیگر فکر می کنم که آیا خداوند تصور آن را هم می کرد که در دوره ای از زوال بشریت، ظالم و دزد و بی شرفش عرصه را بر مردم تنگ کند و چهره طلبکارانه بگیرد و بر خلق بیجاره منت بگذارد که دزدی کردم که برایتان کار خیر کنم؟! آنهم به دلار!!! گویی که می خواسته در هاوایی برایشان ساحل اجاره کند…

یا زمین خوارش که چندین منصب دولتی و عالی هم دارد و دم از حقوق بشر می زند زمین خواری کند و بر سر مردم منت هم بگذارد که زمینتان را آباد کردم…

یکی نیست که بگوید اگر به آباد کردن زمین علاقمندی پس اینهمه مناصب دولتیت چیست؟ مگر کم هستند آدم بیکار که دنبال یک تکه زمین اند که شکمشان را با آباد کردن آن سیر کنند؟  مگر مملکت ما آدم قحط دارد که یکی هزاران هکتار زمین داشته باشد و باز هم حرص بزند و یکی هم مجبور به تن فروشی شود…

این انسان ضعیف و ناتوان دامنه سقوطش تا کجاها که کشیده نمی شود

نوشته‌های مرتبط